"شِکوِه"
چه رازی تو نگاهت بود
که قلبِ من یهو لرزید؟
که بعد از اون به جز اسمت
لبم چیزی نمی پرسید
یه حسی داشت قلب من
که می ترسم بگم عشقه
آخه قانون من می گفت
اگه رسوا بشم عشقه
"آرزو"
ترانه هام گریه شدن
توی نگاه پنجره
میون آخرین نفس
تو بغض داغ حنجره
دیگه صدام درنمیاد
شدم یه گور سوت و کور
شدم یه کابوس بلند
میون گریه های دور
"غروب"
صدای تُو تو این غزل
ترانه می خونه هنوز
دفترِ خاطراتِ من
اسمتُ می دونه هنوز
نگو که رفتی از دلم
اسم تُو تکرارِ منه
به یادِ آخرین نگات
غروب شدن،کارِ منه
"جاده ی فاصله"
می خوام از تُو بگم تو این ترانه
یه قصه یه غزل یه عاشقانه
ترانه واسه روزایی که بی تُو
دلم گریه رو می کنه بهانه
به یاد بوسه های داغِ لب هات
می شم خورشید رویاییِ شب هات
تو آغوش تُو آرامش می گیرم
می میرم ومی سوزم توی تب هات
"برای تُو"
تُو می فهمی سکوتِ این نگاهُ
تُو فریادِ صدای بی صدایی
تُو احساسِ قشنگِ زنده بودن
تُو گرما بخشِ آغوشِ خدایی
اگه امروزِ من رنگِ طلوعه
تُو خورشیدُ به چشم من سپردی
غروبُ با نگاهت تشنه کردی
یه دنیارُ به این دنیا اوردی